شیطون شدی رفت
خیلی بهار شیطون شدی
امشب داشتم واسه بابایی سحری درست میکردم تو هم داشتی جلوی تلویزیون بازی میکردی و بابایی هم داشت توی اتاق نماز میخوند وقتی دیدی صدای بابایی داره از توی اتاق میادوو سر مامانم گرمههه سریع رفتی سراغ بابایی من یدفه دیدم از توی اتاق داره صدای بلند الله اکبرمیاد سریع اومدم تو اتاق دیدم ای دل غااااافل دیگه بقیشوو خودتوون ببینید که داره چیکار میکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی