بهاربهار، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره
بارانباران، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

بهار و باران فرشته های زمینی مامان و بابا

غذا خوردن

عزیز دل مامان الان دو روزه که غذا خور شده الهی که مامان دور تو بگردهههه که اینقدر دوست داری و با اشتها میخوری عزیزم تا یکم قاشق رو دیر میارم سمت دهنت شروع میکنی به جیغ و فریاد زدن که زودتر بهت غذا بدم بوووووووووووووووووووووووووووس
8 تير 1390

روروئک

عزیز دلم امروز گذاشتمت توی روروئک داشتی بازی میکردی که یدفه دیدم دنده عقبی داری میری قربوونت برم با این شیرین کاری هات که میکنی عزیز دلمم ...
10 خرداد 1390

اولین مسافرت

عزیز دلم تو اولین مسافرتت هم رفتی و به من و بابا هم با وجوود تو خیلی خووش گذشت   بهارم بابا بد اخلاق نیستااااااااااااا نور خورده تو چشمش اینجووری شدههه   ...
2 خرداد 1390

بدون عنوان

الهی که من فدای تو بشم مامان وقتی که عصبی میشه بعدش خودش خیلی ناراحت میشههه ببخشید بهارم من خدا رو شکر میکنم که تو رو به من دادههه عزیز دلمممممممممممممممممممممممم امروز کار جدید دیگت اینه که شصت پااتووو بادستت میگیری و میبری سمت دهنت ولی حیف که نمیرسه به دهنت وگرنه فکر کنم سریع میخوردیش کاردیگت هم اینه کههههه موقعی که داری شیر می خوری اینقدر باگوشت بازی میکنی که کم میمووونه که بکنیش بندازیش کنااااااار عزیز دلم خدایا 100 هزار مرتبه شکر به خاطر بهاری که به من دادی و زندگی من رو همیشه بهار کردی
2 خرداد 1390

بدون عنوان

سلام خوبید من بهارم بابا من خودم بزرگ شدم الانم مامانم خوابیده ووو من اومدم واستووون بنویسم ببینید که این مامان من خیلی زود عصبی میشه خوووب اخه من گریه میکنم دلیل دارم دیگههههه ولی نمیتونم به مامانم بگم ولی مامانم زود عصبانی میشه و .... مامان راستشووو بخوای من یواشکی تووو اوومدم که بگم روزت مبارک مامان من پول ندارم برات چیزی بخرم ولی میتوونم بهت قول بدم جای کادووو کمتر گریه کنم مامان دووست دارم ببین برات کارای جدید میکنم که خوشحال بشی ...
2 خرداد 1390