بهاربهار، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره
بارانباران، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

بهار و باران فرشته های زمینی مامان و بابا

پس از یک غیبت طولانی

بهار خانم اینقدر شیطون شده که اصلا اجازه هیچ کاری به من نمیده چه برسه آپ کردنه وبش   خوب امروز اومدم که از شیطنت هات بگم همش جیغ میزنی و به من و بابا میگی دایی تنها کلمه ای که کاملا واضح میگی دایی ماما و بابا هم میگی ولی به موقع نمیگی عشقی میگی اصلا هم نمیزاری که مامان هیچ کاری انجام بده همش میگی پیش من بشین و با من بازی کن همش هم با علم اشاره حرف میزنه کم پیش میاد که صدات در بیاااااااااااااااااد چند روز پیش هم رفته بودیم تولد انقدر رقصیدی خودت رو هلاک کردی مادر  
23 ارديبهشت 1391

واما 16 ماهگی بهارم

عزیز دلم خیلی شیطون شدی و همش اسم منو صدا میزنی سحر (( حر )) یه جورایی اینقدر که صدا میزنی مامان دیوونه میشه بابا رو خیلی با مزه تلفظ می کنی که ادم می خواد بخوردت به بابا علی هم میگی علی به خاله میگی آیه به دایی هم میگی دای امرووز هم  می خوام برات عکس بزارم هم یه سری کلمه ها رو که تلفظ کردی بزارم برات عشقم راستی روزم هم مباااااااااااااااااااااااااااارک   خیلی دوست داشتنی شدی بهار خونمون یه بالکن داره که رو به محوطه است تا صدای بچه ها رو میشنوی سریع خودتو میرسونی به انجا یه قابلمه هم میزارم برات زیر پات تا یکم قدت بلند شه بعد بچه ها رو از اون جا نگاه میکنی می گی نی نی   واماااااااااا عکس   ...
23 ارديبهشت 1391

کارهای جدید

سلام به همه دویت جووونای بهارم   بهار اومده با کارهای جدید صداهای هاپووو رو در میاره و میگه و اسم خود هایپوووو رو هم بامزه میگهههه صدای بعبعی هم درمیاااااااره صدای جووووووجووو رو هم درمیاره اعضای بدنش رو هم هرکدوم رو که میگم بهم نشوووون میده و عاشق کلاغ پر هستش و فقط پر هاش رو میگههههههه  
13 ارديبهشت 1391

سال نو مبااااااااااارك

شرمنده كه دير آپ كردم ازبس كه اين بچه شيطووون شده و بهم اجازه هيچ كاري رو نميدهههههههه امسال عيد ما فقط رفتيم شمال سر خاك مادر شوهرم و چند جا هم عيد ديدني كرديم و برگشتيم اينم عكسااااااااااااااا عكسااي 13 رو هم همينجا ميزااااااااارم   بهار عاشق پسرخاله منهههههه     ...
16 فروردين 1391

سلام امروز اوووووووووومدم با عکسای خوشگل آتلیه بهاااااااااااار 1 سالگی

عزیز دلم عکسات خیلی بامزه شده عشقم یعنی من که خیلی دوس دارم و شیطنت ها هم به اندازه کارای دیگرت شیرین و بامزه البته امروز که دارم این پست رو میزارم زیاد حال نداری یکم تب کردی عزیز دل مامان بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس اینم عکسای آتلیه بهار گلم 1390/10/18 مشهد                       کیاناجووون و آرش جووون و بهار جووون هر سه تایی متولد دی 89   ...
4 بهمن 1390

مشهد

واااااااااااااااااای مرسی بالاخره امام رضا مارو طلبید و 3 تایی رفتیم مشهد و همش خونه خاله مصی بودیم و یه شب هم رفتیم خونه خاله مژگان 1 دفه هم تونستیم بریم زیاااااااااااااااااارت جای همگی خالی بود و بهتره که کمتر بگم و بریم سراغ عکسها               کیانا اصلا به کسی کاری نداره و داره با خیال راحت استخوووونش رو می خوووره       بنده خدا کیانا داشت استخووونی رو که با زحمت بهش رسیده بود رو می خووورد بهارو آرش شیطووون دو تایی رفتن سراغش که استخوون رو ازش بگیرن ...
25 دی 1390

تولد تولد تولدت مبااارک عزیزم

شرمنده عشقم که مامان دیر اووومد آخه سرم خیلی شلوغ بود نتونستم بیام عزیز دلم من روزی هزاران با خدارو شکر میکنم که تو فرشته کوچووولوووو رو برای ما فرستاااااااااااد تا به زندگی من و بابایی رنگ و بو بدی عزیز دلم اینقدر شیرین و بامزه بودی توی تولد که خدااااااااااااااااااا میدووووونه عزیز دلم میرم سراغ عکسای تولدت               دایی محمد و محمد جواااد     بهاااااااااار و بابایی     میز شاااااااااااااااااااااااااااااااام   ...
11 دی 1390

هوووورااااااااااااااااااااااااا

امروز بیرون بودم وقتی اووومدم خونه مامانینا یدفه دیدم بهار پاشده وایساده اینقدر جیغ زدم و هوووورااا گفتم و خندیدم که نگوووو بالاخره دخمل منم اولین قدم های خودش رو واسه راه رفتن برداشت قربونت برم روزارم دارم برات میشمرم و چیزی به تولدت نموووونده گل دخملم بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووس از کف پاهات قربونت برم من الهی
4 دی 1390